سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تلخند

  

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....

 

یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....

 

آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش ..... همینجور که داشت کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟

 

پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه .....

قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟

پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!

قصاب اشغال گوشت‌های اون جوون رو می‌کند می‌ذاشت برای پیره زن .....

اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی می‌کرد گفت: اینارو واسه سگت می‌خوای مادر؟

پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟

جوون گفت اّره ..... سگ من این فیله‌ها رو هم با ناز می‌خوره ..... سگ شما چجوری اینا رو می‌خوره؟

پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....

جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچه‌هام می‌خام اّبگوشت بار بیذارم!

جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....

پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟

جوون گفت: چرا

پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوریم نِنه .....

بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.

 

 


خُب، حالا سؤال جایزه:

 

خُب، حالا سؤال جایزه:

 

oیه آقای کر و لالی میخواد مسواک بخره. با در آوردن ادای مسواک زدن، اون میتونه خواسته‌اش را به دکاندار حالی کنه و موفق به خرید مسواک بشه.

سؤال:

 

oحالا اگه یه مرد کوری بخواد عینک آفتابی بخره، چطوری باید منظورش رو به فروشنده حالی کنه؟

.

.

.

جواب:

 

oاون فقط باید دهنشو باز کنه و اینو از فروشنده بخواد. به همین سادگی! کور که زبان دارد!!!

 

خودتو چطور دیدی؟

 

 


امتحان نهایی برای پی بردن به اینکه مغز شما از کار افتاده است!

 

امتحان نهایی برای پی بردن به اینکه مغز شما از کار افتاده است!


 oدر اینجا چهار سؤال معمولی و یک  سوال جایزه وجود دارد. شما باید فوراً به آنها پاسخ دهید. شما نباید وقت زیادی تلف کنید، به همة سوالات فوراً پاسخ دهید.

قبوله؟

oآماده؟ حرکت!!!

 

 

سؤال اول:

oشما در یک مسابقة سرعت شرکت کرده‌اید.

oاز نفر دوم سبقت می‌گیرید.

oاکنون در چه جایگاهی قرار دارید؟

.

.

.

.

.

جواب:

 

oاگر پاسخ شما جایگاه اول بوده، بطور حتم شما دارید اشتباه می‌کنید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جایگاه او را به دست خواهید آورد پس دوم می‌شوید!

 

 

آیا جوابتان درست بود؟

 

oنه؟ تو سؤال بعدی بیشتر سعی کن.

oآری/ نه؟ برای جواب دادن به سوال دوم به اندازه‌ای که در سؤال اول وقت تلف کردی، معطل نکن.

 

سؤال دوم:

 

oاگر از نفر آخر سبقت بگیرید، جایگاه شما...؟


جواب:

.

.

.

 

 oاگر پاسخ شما جایگاه یکی‌مانده به آخر بوده، دوباره دارید اشتباه می‌کنیـد!

 oبه من بگو ببینم: تو چطور میتونی از نفر آخر سبقت بگیری؟؟؟؟

 

تا اینجا که زیاد خوب نبودی! بودی؟

 

سؤال سوم:

 

oیه سؤال  خیلی سادة ریاضی!

 oتوجه: این مسئله فقط باید در کلة شما حل شود! از کاغذ و قلم و ماشین‌حساب استفاده نکنید.


سؤال سوم:

 

1000 o تا بگیر و 40 تا بهش اضافه کن.

o حالا 1000 تای دیگه بهش اضافه کن.

oحالا 30 تا اضافه کن.

1000    oتای دیگه اضافه کن.

o حالا 20 تا اضافه کن.

o حالا 1000 تای دیگه هم اضافه کن.

 oحالا 10 تا بهش اضافه کن.مجموعش چقدر شد؟

.

.

.

.

.

جواب:

 

oمجموعش شد 5000 تا؟

oجواب درست در حقیقت 4100 می‌باشد!

oقبول نداری؟ با ماشین حساب خودت چک کن!

oامروز قطعاً روز تو نیست.

oمیشه سؤال آخر را درست جواب بِدی؟

.

.

.

سؤال چهارم:

 

oپدر مریم پنج تا دختر داره:

oنانا،

oنِ‌نِ،

oنی‌نی،

oنُ‌نُ،

oاسم دختر پنجم چیه؟

.

.

.

.

جواب:

 

oنونو؟

oنــــــه! البته نه.

oاسمش مَریمه!

oسؤال رو دوباره بخون.

 


 


انقدر شاعرم امشب که.......

 

 

سحرم

آنقدر شاعرم امشب که فقط ،

سایه مهرتورا کم دارم

باتو هستم

ای سراپا احساس

خون تو در رگ من هم جاریست ،

جنس ما جنس بلد بودن کانون گل است

نازنین

زندگی جای هدر دادن فرصتها نیست ،

ما مطهر شده ایم ،

پیش رو راه رسیدن به خداست

...

سحرم

سبد معذرتم را بپذیر ؛

کودکی هستم شوخ خانه ام در ته بن بست فراموشی یک زوج قدیمی مانده

خانه دل اما ، جای بکریست هنوز ،

پر سبزینه و ریحان و غزل ،

پر تکرار گیاهان نمو ،

پر ابیات ملون شده در خمره عشق ،

پر انوار خدا.

داخل خانه دل ؛

جای جمعیت هرجائی نیست کل دارائی من تازگی دلکده است

من به دل راز رسیدن دارم ،

من به دل ثروت هنگفت عدالت دارم ،

خوب می فهمم اگر در باران ،

چتر خود را به کسی بخشیدم؛

توشه رفتنم از لطف خدا آکنده ست

خوب میدانم اگر جای توپیشم خالیست ؛

حکمتی در کارست...



سحرم

سبد معذرتم را بپذیرکار کودک این است ؛

اولش حرف زند ، به تامل بنشیند بعدش

آنقدر شاعرم امشب که فقط ؛

بیستون کم دارم ،

تیشه عاقبتم را بدهید

آنقدر ساده سخن میگویم ؛

که اگر یکنفر از کوچه دل درگذرد ،

دل و دلداده روی هم بیند

...

سحرم

ساعت الآن دقیقا خواب است

- و من و پهنه کاغذ بیدار

روی تو در نظرم نقش نخست ،

و خدا شاهد دیوانگی بنده بازیگوشش

و خود او می داند ؛

که دلم آنقدر آغشته به توست ؛

که اگر از صف فردوس برین ،

طیفی اندازه صد نور میسر سازد

من به آن طیف نبخشم ، دانه ای از مویت

...

سحرم

بازهم ،

سبد معذرتم را بپذیر

آنقدر شاعرم ازتو که نمیدانم کی ،

واژه ات راهی شعرم شده است

لحظه ای گوش بکن ،

یک موذن مست است

آنقدر خوب اذان میگوید ،

گوئی او عکس خدا را دیده

خوش بحالش اما ؛

طرح زیبای خدا را گاهی ،

می توان در پس سیمای عزیزی جوئید

...

سحرم

دیر زمانی ست که من این مسئله را فهمیدم ؛

...

سحرم


آنقدر شاعرم امشب که زمین ،

در پی زمزمه ام مست شده ست

سر ببالین مدارینه کرات نهاده ست و باز

گوشهایش به من آویزانند

آنقدر شاعرم امشب که دلم ،

از پس سینه برون آمده باز

او نگاهش به من است

من نگاهم به قدم رنجه تو

آنقدر شاعرم امشب که فقط ،

روح روحانی تو حال مرا می فهمد

...

سحرم


عاشقی ؛ بارش احساس به روی ذهن است

عاشقی ؛ لمس خدا با چشم است

عاشقی ؛ مظهر نو بودن دل ، در حیات ازلیست

ومن امشب از عشق ، بخود می پیچم

بعد از امشب شاید ،

نقش اعجاز تو را طرح زنم

...

سحرم


 

 

ترکه فرضی تنبیه من آماده نشد ؟

یا مرا چوب تادب بنواز ؛

یا بیا و سبد معذرتم را بپذیر

...

سحرم

لذت صبح مجدد اینجاست ،

میروم تا با آب ، غسل آزاده شدن باب کنم

دیگر آن جمله سهراب مرا حسرت نیست ؛

" کعبه ام مثل نسیم ،

میرود باغ به باغ ،

میرود شهر به شهر

ثروتی بیش به من داده خدا

...

سحرم

از سر کودکی من بگذر ،

باید آرام به سجاده تعظیم روم ،

شعرم آخر شده ، انگار زمان وصل است

" به خدا می دهمت عاریه وار ،

آری عاشق شده بودم این بار 

 

                                                                              علی صالحی

                                                25/4/91

 

 


پیله کرم ابریشم

نیکوس کازانتزاکیس نقل می کند که در دوران کودکی ، یک پیله کرم ابریشم را بر روی درختی می یابد ، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد . اندکی منتظر می ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد . با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند ، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند . اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد .

او می گوید : (( بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود ، اما من انتظار کشیدن نمی دانستم . آن جنازه ی کوچک تا به امروز ، یکی از سنگین ترین بارها ، بر روی وجدان من بوده است . اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد : فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان . بردباری لازم است و نیز انتظار زمان موعود را کشیدن شاهد بودن وسختی کشیدن عزیزان و صبوربودن و مقاومت کردن  ، و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خدا برای زندگانی ما و فرزندانمان برگزیده است

اگرپوسته تخم مرغی که ترک خورده و جوجه میخواهد سر از تخم بیرون آورد به شکستن آن کمک کنید یقین بدانید پس از مدتی جوجه بیمار خواهد شد باید جوجه سختی بکشد تا پوسته را بشکند تا سالمتر و قویتر پا به زندگی گذارد

 

نگذارید هیچ چیز و هیچ کس جلوی شما را برای رسیدن به موفقیت بگیرد

بگذارید فرزندانتان زمین بخورند تا تجربه کنند اینقدر آنها را یاری نکنید

 

هیچ وقت نگران شکست ها ی فرزندان خود نباشید ، چراکه همان شکست شاید ، رهگشای موفقیت و درخشش او باشد .

 

 

هیچ گاه بار مسئو لیت کسی را به دوش نکشید .

جلوی تحقیر شدن او را نگیرید .

آسیب های او را به جان نخرید .

بگذارید تا همین فشارها موجب شکوفایی او شوند .

 

 

دانه ای که سعی دارد خود را از دل خاک به بیرون بکشد را ، از خاک در نیاورید .

 

پیله پروانه ای که خود را با سختی از درون به                                  بیرون می کشد را ، پاره نکنید .

 

پوسته تخم مرغی که جوجه ای سعی دارد آن را بشکافد و بیرون بیاید  ، نشکنید .

 

چرا که شما دریچه های خروج از عالم تاریک و تنگ و رنج آور را به روی آن ها خراب می کنید و مانع پیش روی آن ها در مسیر رشدشان می شوید .

 

 

گاه تنها تماشا کردن این صحنه ها کافی است .

 

بر خودخواهی های خود غلبه کنیم

 

بر حس مالکیت خود

 

بر طمع خود

 

بر زیاده خواهی ها

 

و

 

عواطف آسیب رسان خود

 

مسلط شویم

 

و دریچه های خیر را به روی فرزندانمان بگشاییم .

به امید شکوفایی عزیزانمان


در یک گاردن پارتی

 

 

در یک گاردن پارتی خانم ژولی پایش به

سنگی خورد و با بشقاب غذا در دستش به

زمین خورد، علت زمین خوردنش کفش جدید ش

بود که هنوز به آن عادت نکرده بود.

دوستان کمک کرده و او را از زمین بلند و

بر نیمکتی نشاندند و جویای حالش

شدند.جواب داد حالش خوب است وناراحتی

ندارد.

مهماندار بشقاب جدیدی با غذا به ایشان

داد.... خانم ژولی بعد از ظهر خوبی را به

اتفاق دوستانش گذراند و بسیار راضی به

اتفاق همسرش به خانه برگشت.



چند ساعت بعد همسر ژولی به دوستانی که

در گاردن پارتی بودند تلفن کرد و اطلاع

داد که ژولی را به بیمارستان برده اند.

خانم ژولی در ساعت 18 همان روز در

بیمارستان فوت کرد و پزشگان علت مرک را

سکته مغزیA..V.C (Accident vasculaire c?ébral) تشخیص

دادند..





چند لحظه از وقت خود را به مطالبی که در

پی می آیند معطوف کنید، شایدروزی شما با

چنین اتفاقی برخورد کنید و بتوانید

زندگی شخصی را نجات دهید



یک متخصص اعصاب (نرولوگ ) می گوید: بعد از

یک ضربه مغزی که منجر به خونریزی رگی در

ناحیه مغز شده،اگر شخص ضربه دیده رادر

زمانی کمتر از سه ساعت به بیمارستان

برسانند امکان بر طرف کردن حادثه و نجات

شخص بسیار زیاد است. ولی همواره باید

قادر به تشخیص حادثه بود و این عمل

بسیار ساده است.



پزشک متخصص می گوید مهمترین وظیفه

تشخیص حادثه خون ریزی مغزی است و بعد از

تشخیص و قبل از سه ساعت باید شخص را به

پزشک  رساند.



متخصص می گوید یک شاهد حادثه با آشنا

بودن به علائم خون ریزی مغزی می تواند

با سه سئوال ساده از مریض به سهولت او را

نجات دهد.اگر در آن گاردن پارتی یک نفر

سئوالهای زیر را از ژولی کرده بود حتما"

ژولی زیبا و جوان اکنون زنده بود...



1 ــ از بیمار یا شخص ضربه مغزی خورده

بخواهید بخندد.



2 ــ از بیمار یا شخص ضربه خورده بخواهید

دو دستش را بالا نگه دارد..



3 ــ از بیمار یا شخص ضربه خورده بخواهید

یک جمله ساده را تکرار کند. مثلا" بگوید

خورشید در آسمان بسیار خوب می درخشد.



اگر بیمار یا شخص ضربه خورده قادر به

انجام یکی از این کارها نباشد باید فوری

اورژانس را خبر کرده و بیمار را به

بیمارستان منتقل کرده و به مسئول

مربوطه عدم اجرای یک یا چند اعمال فوق

را اطلاع داده تا ایشان پزشک را در

جریان گذارد.



یک متخصص قلب و یا اعصاب می گوید اگر کسی

این ایمیل را دریافت کند و حداقل آنرا

برای ده نفر دیگر ارسال دارد،مطمئن

باشد که در زندگی اش جان یک یا چند فرد

را نجات داده است..



توجه کنید، تعداد افرادی که این روزها

با اینترنت کار میکنند در دنیا چقدر است

و اگر ده نفر به ده نفر دیگر این ایمیل

را ارسال دارند،تعداد افراد آشنا با

این سئوالها به صورت تابع نمایی در کمتر

از یک ماه به میلیونها نفر خواهد رسید.

 

 


نسخه جدید وصیت نامه لقمان

 


*نسخـه جدیـد وصیت لقـمان به پسـرش..!!!* * * ***پسـرم**!* * * *گروهـی هستنـد که اگـر احترامشـان کنـی تـو را نـادان می داننـد و اگـر بی محلیشـان کنـی از گـزندشان بی امانـی.. پس در احتـرام ، انـدازه نگهـدار**.* * * * * *پسـرم**!* * * *سخت تریـن کـار عالـم محکـوم کـردن یک احمـق است. خـون خـودت را کثیـف نکـن**.* *   * *پسـرم**!* * * *با کسـی که شکمش را بیشتـر از کتـاب هایش دوست دارد ، دوستـی مکـن**.* * * * * * * *پسـرم**!* * * *وقتـی در تاکسی کنـار یک خانـم می نشینـی، جمـع و جـور بنشیـن تا آن بیچـاره احسـاس ناراحتـی نکنـد**.* * * *  * *پسـرم**!* * * *اگـر کسانـی از سـر نادانـی به تـو
 خنـدیدند ،  تو بـرای شفایشـان گریـه کـن**..* * * *پسـرم**!* * * *در تاکسـی با تلفـن همـراه بلنـدبلنـد صحبـت نکـن**.* *  * *پسـرم!* * * *هیـچ گـاه دنبـال به کرسـی نشـاندن حـرفت مبـاش و همـه جـا سـر هـر صحبتـی را بازمکـن. بگـذار تـو را نـادان بداننـد**.* *    * *پسـرم**!* * * *اخبار را از منابع مختلف بگیر.. جمع بندی اش با خودت. مخاطب دائمی یک رسانه بودن**،** آدم را به حماقت می کشاند**.* *  * *پسـرم**!* * * *اگر هواپیمای خطوط ایران را سوار شدی**،** آیت الکرسی بخوان، سه بار موقع بلند شدن**،** و سه بار موقع نشستن**.* *  * * * *در ضمن ، به هر کسی بی خودی لقب "استاد" عنایت مکن.. مشک
 آن است که **خود **ببوید**،** نه آنکه عطار بگوید**.* *   * *پسـرم**!* * * *مطالعات خود را محدود به کتابهای مذهبی نکن، کتابهای نویسندگان غربی را نیز بخوان و آنها را کافر مپندار**.* * * *   * *پسـرم!* * * *اگر توانستـی استخـدام شوی، در اداره با دو کس رفیـق شـو: آنچنـان که دانـی آبدارچـی**،** و یکی از بچـه های حراست**..* *  * *فـرزندم**!* * * *اینقدر** SMS **بازی نکن، با اینکار فقط درآمد مخابرات را زیاد می کنی**.* *  * * * *پسـرم**!* * * *دانشگاه کسی را آدم نمی کند.. علم را از دانشگاه بیاموز ، ادب را از اسوه هایت**.* *  * *هـان ای** **پسـر**!* * * *اگر دکتر یا مهندس شدی**،** موقع معرفی خود، از
 این پیشوندها قبل از اسم خود استفاده نکن، زیرا آن نشانه کمبود شخصیت توست**.* *  * ** *  * *هـان* *ای** **پسـر**!* * * *خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان.. خواستی فرنگ بروی برو... اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو ، اگر رفتی از مملکتت**...* *  *

 


طنزنامه

  • دو روزه با دختره رفیق شدی، میپرسه فامیلیت چیه؟ میگی میخوای چی کار؟ میگه میخوام ببینم به اسم بچههامون که انتخاب کردم میاد یا نه!!

    به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن به دودش حساسیت دارم، برمیگرده میگه جوونای سن تو کراک میکشن تو به دود سیگار حساسی!!

    هر روز تو دانشگاه میبینیم 100 تا دختر مدرسه ای رو به صف کردن، معلمشونم جلو، آوردن بازدید از دانشگاه، مگه باغ وحشه اینا رو هر روز میارین بازدید!!

    اینم از مجلس ختم، با کفش رفتیم با دمپایی برگشتیم!!

    یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: "کارشناس مسائل یمن"، من موندم این بنده خدا تو این 40 سال از چه راهی نون در میآورده!!

    پارسال همت مضاعف رو فقط عزرائیل فهمید، امسال هم جهاد اقتصادی رو فقط ربع سکه!!

    قبلاً برق میرفت بابامون فحش رو میکشید به اداره برق، الان برق میره خوشحال هم میشه!!

    خانومه ناراحت توی تاکسی: به فاصله چند روز هم شوهرم بهم خیانت کرد هم دوست پسرم!!

    فدراسیون فوتبال فقط تو 6 ماه، نیم میلیارد تومن از فحاشی فوتبالیستها درآمد داشته. یعنی به عبارتی قیمت فحش از قیمت طلا زده بالاتر!!


    واسه دوست دخترت شارژ می فرستی، بعد میگه تو بزنگ!!

    واسه داداشمون رفتیم خواستگاری، ننه جون طرف در اومده میگه 2012 تا سکه مهریه به نیت المپیک لندن!!

    هر بار که صفحه ی فیلترینگ رو دیدم یه صلوات فرستادم. مامانم میگه همینطور ادامه بدی جات تو بهشته!!

    میگه به خدا راست میگم. طرف میگه نه، اگه راست میگی بگو به جون مامانم!!

    یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!!

    ایران که هستیم توی سوپرمارکت دنبال جنس خارجی میگردیم، بعد خارج که میریم میافتیم دنبال جنس ایرانی!!

    یارو گیتار الکتریک تو اتاقم دیده میگه تو هم شیطان پرست شدی!!


    برنامه احکام گذاشتن، ملت زنگ میزنن، یکی میگه من رکعت اول، توی رکوع یادم افتاد سجده نرفتم! حکمش چیه؟!!

    سریال ستایش زنه به شوهرش میگه: باردارم! شوهره بجای اینکه بغلش کنه میره بیرون، رو به بقاله داد میزنه هووووراااا!!

    طرف سوار اسب شده، عکسشو گذاشته فیس بوک، میگه اون بالاییه منم!!

    تبلیغ پارک آبی نشون میدن یارو با شلوار لی و پیراهن مردونه سر میخوره رو سرسره های پارک آبی!!

    رفتم سوپر مارکت میگم آقا کرم کارامل دارین؟ میگه کرم فقط ساویز داریم!!

    سالای پیش جایزه بانک ملت یه منزل مسکونی بود، امسال شده 60 لیتر بنزین، سال دیگه میشه یه شونه تخم مرغ، سال بعدشم دوتا تافتون یه بربری هم وسطش!!

    غار علیصدر به قندیلاش معروفه، اونوقت ملت میرن قندیلاشو میکنن یادگاری میبرن با خودشون! یکی نیست بگه آخه با اون قندیل میخای چیکار کنی؟!!

    میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو میزنی پول بر میداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباه میزنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدیها!!

    رفیقمون نشسته یه میزگرد به زبون آلمانی میبینه، میگم مگه میفهمی چی میگن؟ میگه قیافه هاشونو که میبینم میفهمم در مورد چی حرف میزنن!!

    سربازه اومده مقابل دبیرستان دخترونه کشیک بده مزاحمت ایجاد نشه، خودش چشمک میزنه به ملت! خدا هم که فقط نشسته با ابی چای مینوشه!!

    رفتیم باغمون، دیدم جا نیست برای خودمون که بشینیم!

    خبرنگار رفته تو یه روستا سوال میکنه با یارانه تون چیکار کردین؟ مرده میگه: قبض هامونو پرداخت کردیم، چندتا قسط دادیم، شهریه دانشگاه دخترمو دادیم، یه تراکتور هم خریدیم! تازه یه مقداری هم پس انداز کردیم!!

    پسورد اینترنت وایرلسم رو عوض کردم، همسایمون زنگ زده میگه پسوردتو عوض کردی؟ میگم نه! میگه آخه قبلاً شماره موبایلت بود، الان هرچی میزنم کانکت نمیشم!!

    رفتم شلوار جین بخرم، اولی رو پرو کردم یه کم تنگ بود. فروشنده گفت: یه دوبار بپوشی جا باز می‌کنه! دومی رو پوشیدم یه کم گشاد بود. فروشنده گفت: چیزی نیست یه دو بار آب بخوره تنگ میشه!!

    کاردار سوئیس رو احضار کردن که بره به آمریکا بگه چرا عربستان نیروهاشو فرستاده بحرین!!

    میری آدامس اوربیت بخری، بقاله به جای بقیه پول، بهت آدامس شیک میده!!

    یه تی شرت خریدم کلی مارک نایک روشه بعد رو یقه‌ش نوشته تولیدی برادران عباس‌پور!!


اینجا ایران است ، گور بابات پی ام سی!!

  • دو روزه با دختره رفیق شدی، میپرسه فامیلیت چیه؟ میگی میخوای چی کار؟ میگه میخوام ببینم به اسم بچههامون که انتخاب کردم میاد یا نه!!

    به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن به دودش حساسیت دارم، برمیگرده میگه جوونای سن تو کراک میکشن تو به دود سیگار حساسی!!

    هر روز تو دانشگاه میبینیم 100 تا دختر مدرسه ای رو به صف کردن، معلمشونم جلو، آوردن بازدید از دانشگاه، مگه باغ وحشه اینا رو هر روز میارین بازدید!!

    اینم از مجلس ختم، با کفش رفتیم با دمپایی برگشتیم!!

    یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: "کارشناس مسائل یمن"، من موندم این بنده خدا تو این 40 سال از چه راهی نون در میآورده!!

    پارسال همت مضاعف رو فقط عزرائیل فهمید، امسال هم جهاد اقتصادی رو فقط ربع سکه!!

    قبلاً برق میرفت بابامون فحش رو میکشید به اداره برق، الان برق میره خوشحال هم میشه!!

    خانومه ناراحت توی تاکسی: به فاصله چند روز هم شوهرم بهم خیانت کرد هم دوست پسرم!!

    فدراسیون فوتبال فقط تو 6 ماه، نیم میلیارد تومن از فحاشی فوتبالیستها درآمد داشته. یعنی به عبارتی قیمت فحش از قیمت طلا زده بالاتر!!


    واسه دوست دخترت شارژ می فرستی، بعد میگه تو بزنگ!!

    واسه داداشمون رفتیم خواستگاری، ننه جون طرف در اومده میگه 2012 تا سکه مهریه به نیت المپیک لندن!!

    هر بار که صفحه ی فیلترینگ رو دیدم یه صلوات فرستادم. مامانم میگه همینطور ادامه بدی جات تو بهشته!!

    میگه به خدا راست میگم. طرف میگه نه، اگه راست میگی بگو به جون مامانم!!

    یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!!

    ایران که هستیم توی سوپرمارکت دنبال جنس خارجی میگردیم، بعد خارج که میریم میافتیم دنبال جنس ایرانی!!

    یارو گیتار الکتریک تو اتاقم دیده میگه تو هم شیطان پرست شدی!!


    برنامه احکام گذاشتن، ملت زنگ میزنن، یکی میگه من رکعت اول، توی رکوع یادم افتاد سجده نرفتم! حکمش چیه؟!!

    سریال ستایش زنه به شوهرش میگه: باردارم! شوهره بجای اینکه بغلش کنه میره بیرون، رو به بقاله داد میزنه هووووراااا!!

    طرف سوار اسب شده، عکسشو گذاشته فیس بوک، میگه اون بالاییه منم!!

    تبلیغ پارک آبی نشون میدن یارو با شلوار لی و پیراهن مردونه سر میخوره رو سرسره های پارک آبی!!

    رفتم سوپر مارکت میگم آقا کرم کارامل دارین؟ میگه کرم فقط ساویز داریم!!

    سالای پیش جایزه بانک ملت یه منزل مسکونی بود، امسال شده 60 لیتر بنزین، سال دیگه میشه یه شونه تخم مرغ، سال بعدشم دوتا تافتون یه بربری هم وسطش!!

    غار علیصدر به قندیلاش معروفه، اونوقت ملت میرن قندیلاشو میکنن یادگاری میبرن با خودشون! یکی نیست بگه آخه با اون قندیل میخای چیکار کنی؟!!

    میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو میزنی پول بر میداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباه میزنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدیها!!

    رفیقمون نشسته یه میزگرد به زبون آلمانی میبینه، میگم مگه میفهمی چی میگن؟ میگه قیافه هاشونو که میبینم میفهمم در مورد چی حرف میزنن!!

    سربازه اومده مقابل دبیرستان دخترونه کشیک بده مزاحمت ایجاد نشه، خودش چشمک میزنه به ملت! خدا هم که فقط نشسته با ابی چای مینوشه!!

    رفتیم باغمون، دیدم جا نیست برای خودمون که بشینیم!

    خبرنگار رفته تو یه روستا سوال میکنه با یارانه تون چیکار کردین؟ مرده میگه: قبض هامونو پرداخت کردیم، چندتا قسط دادیم، شهریه دانشگاه دخترمو دادیم، یه تراکتور هم خریدیم! تازه یه مقداری هم پس انداز کردیم!!

    پسورد اینترنت وایرلسم رو عوض کردم، همسایمون زنگ زده میگه پسوردتو عوض کردی؟ میگم نه! میگه آخه قبلاً شماره موبایلت بود، الان هرچی میزنم کانکت نمیشم!!

    رفتم شلوار جین بخرم، اولی رو پرو کردم یه کم تنگ بود. فروشنده گفت: یه دوبار بپوشی جا باز می‌کنه! دومی رو پوشیدم یه کم گشاد بود. فروشنده گفت: چیزی نیست یه دو بار آب بخوره تنگ میشه!!

    کاردار سوئیس رو احضار کردن که بره به آمریکا بگه چرا عربستان نیروهاشو فرستاده بحرین!!

    میری آدامس اوربیت بخری، بقاله به جای بقیه پول، بهت آدامس شیک میده!!

    یه تی شرت خریدم کلی مارک نایک روشه بعد رو یقه‌ش نوشته تولیدی برادران عباس‌پور!!

    اینجا ایران است ، گور بابات پی ام سی!!

تفاوت زن ها و مردها

 


تفاوت زن ها و مرد ها

حرفهای زن و مردها در
سالگرد ازدواج ، روز زن ، روز مرد ، 40 روز بعد از تولد بچه ، 40 سال بعد
از زندگی مشترک ، 2 ثانیه قبل از مرگ ، وصیت نامه ، اون دنیا ...



سالگرد
ازدواج

زن
:عزیزم امیدوارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.

مرد:
عزیزم کی نوبت کیک می شه؟

روز زن

زن :
عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه

مرد:
خوشحالم تو رو انتخاب کردم اشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)

روز مرد

زن :وای
عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.

مرد:حالا
اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی می یاد)

40
روز
بعد از تولد بچه

زن:وای
مامانی بازم گرسنه هستی , (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی)

مرد:
با دهان پر(نه عزیزم ندیدم , راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر خوشمزه است)

40
سال
بعد از زندگی مشترک

زن
:عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم

مرد
:یعنی دیگه کیک نخوریم

2
ثانیه
قبل از مرگ

زن
:عزیزم همیشه دوستت داشتم

مرد:
گشنمه

وصیت
نامه

زن: کاش
مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم تمام زندگی ام را!!

مرد:شب
هفتم قرمه سبزی بدید

اون
دنیا

زن :
خطاب به فرشته ی مسول :خواهش می کنم ما را از هم جدا نکنید , نه نه عزیزم
, خدایا به خاطر من(((وسر انجام موافقت می شه مرد از
جهنم بره بهشت )))

مرد
:خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن