سفارش تبلیغ
صبا ویژن

استاد زبان فرانسه

 

استاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید :


کامپیوتر مذکر است یا مونث؟
 
همه دانشجویان دختر جنس رایانه را به دلایل زیر مرد اعلام کردند:
 
- وقتی به آن عادت می کنیم گمان می کنیم بدون آن قادر به انجام کاری نیستم.

- با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند.

- قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری از آن نصیبتان می شد.
 
و همه دانشجویان پسر به دلایل زیر جنس رایانه را زن اعلام کردند:
 
- به غیر از خالق آنها کسی از منطق درونی آنها سر در نمی آورد.

- کسی از زبان ارتباطی آنها سر در نمی آورد.

- کوچکترین اشتباهات را در حافظه دراز مدت خود ذخیره می کنند تا بعد ها تلافی کنند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید باید تمام پول خود را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید .

 

 

 


خواب ترس از ازادی

 

صدا در بند می نالید

و انسان پوچ و بیهوده

همان رویای آزادی هر شب را،

ز چشمانش به در می برد!

می ترسید:

«مبادا خواب من،

من را به دام گرگ اندازد!

مبادا سقف من روزی

ترک بردارد از بیداد این فریاد

و دستانم ز آسایش تهی گردد

مبادا پیکرم

همبستر این کرکسان گردد!!»

هزاران غم درون سینه

فریادی بر آوردند:

«رهایی آرزویت بود

ترست را مکن باور!

سیاهی، پستی و پوچی

چو غوغا می کند

ترس از که می داری؟»

 

 


به راستی ما کدامیم؟...

 

 

 

 

 

 

-

از نوشته های قیصر امین پور

 

 

بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و

 

بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت..

 

بعضی آدمها جلد زرکوب دارند ?بعضی جلد ضخیم،

 

بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند.

 

بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و

 

بعضی با کاغذ خارجی.

 

بعضی آدمها تر جمه شده اند و

بعضی تفسیر می شوند .

بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و

بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای دیگرند.

بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند و

بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند.

بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند.

بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند.

بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند.

بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت.

بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت و

بعضی را توی کیف.

بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند.

بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند وبعضی ها معلومات عمومی .

بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و

بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان .

ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و

از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت

به راستی ما کدامیم؟..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

--

  

خدا رادیده ای آیا

تو آیا دیده ای وقتی شبی تاریک
میان بودن و نابودن امید فردائی

و هنگامیکه می فهمی ، دگر تنهای تنهائی ...رفیقی ، همدمی ، یاری کنارت نیست 
یکی بی آنکه حتی ، لب تو بگشائی ...به آغوشی ، تو را گرم محبت می کند با عشق

 

 


به سلامتی اون پدری که

 

به سلامتی اون پدری که

هنگام تراشیدن

موی کودک مبتلا به سرطانش

گریه ی فرزندش رو دید

...

ماشین رو داد به دستش

در حالی که چشمانش پر از گریه بود

گفت : حالا تو موهای منو بتراش !

 

 

 

به سلامتی پدری که نمی توانم، را

در چشمانش زیاد دیدیم

ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!

 

 

 

به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد

 

 

 

به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ، اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !

 

 

 

سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .

 

 

 

به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..

 

 

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم

که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود...

ولی پدر ...

یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند

خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست

فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد ...

بیایید قدردان باشیم ...

به سلامتی پدر و مادرها

 

 

 

پدرم هر وقت میگفت "درست میشود"...

تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!

 

 

 

پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!

پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو؟

پسر میگه : من..!!

... ... ...

پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو؟؟!!

پسر میگه : بازم من شیرم...

پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو!!؟؟

پسر میگه : بابا تو شیری...!!

پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟؟

پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا...

به سلامتی هرچی پدره

 

 

 

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده ! وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده ! وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه... و وقتی        میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری

 

پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره

 

 

خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد به سلامتی هرچی پدره

 

 


امشب تولدمه بچه ها

 

 


خدای عزیز!
به جای اینکه بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟

خدای عزیز!
شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.

خدای عزیز!
اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفش‌های جدیدم رو بهت نشون میدم.

خدای عزیز!
شرط می‌بندم خیلی برایت سخت است که همه آدم‌های روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمی‌توانم همچین کاری کنم.

خدای عزیز!
در مدرسه به ما گفته‌اند که تو چکار می‌کنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام می‌دهد؟

 


خدای عزیز!
آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است؟

خدای عزیز!
این حقیقت داره اگر بابام از همان حرف‌های زشتی را که توی بازی بولینگ می‌زند، تو خانه هم استفاده کند، به بهشت نمی‌رود؟

خدای عزیز!
آیا تو واقعاً می‌خواستی زرافه اینطوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟

خدای عزیز!
چه کسی دور کشورها خط می‌کشد؟

خدای عزیز!
من به عروسی رفتم و آن‌ها توی کلیسا همدیگر را بوسیدند. این از نظر تو اشکالی نداره؟

خدای عزیز!
آیا تو واقعاً منظورت این بوده که "نسبت به دیگران همانطور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار می‌کنند؟" اگر این طور باشد، من باید حساب برادرم را برسم.

 


هدیه شب تولدم

 

کچل باشی، 

 بری بالای شهر میگن مد روزه، 

 بری مرکز شهر میگن سربازی 

  ، بری پایین شهر میگن زندانی بودی

، این همه تفاوت توی شعاع 20کیلومتر...!!!

 


یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین،

 اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟

  مگه تو امتحان نداری؟؟؟

 

 


تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن!

 مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من!

میگه : اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم...!!!

 

 


جاتون خالی دیشب رفته بودم شهر بازی و فقط به یه نتیجه رسیدم:

 توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی "غلط کردم" هم بزارن...!!!

 

تا حالا دقت کردین لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست، تو زدنش به چوب لباسی‎ ‎نیست ...!!!

 

بابام اومده تو اتاقم میگه: اینترنت قطعه؟؟؟

 میگم: نه چرا قطع باشه!؟ میگه: آخه دیدم داری درس میخونی...!!!

 

 

 


مهندس متبحر

 


مهندس متبحر ...

مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس
از30 سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو سال بعد، از
طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های چندین
میلیون دلاری با اوتماس گرفتند. آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد
انجام داده بودند و هیچ کسی نتوانسته بود
اشکال را رفع کند بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند که در رفع
بسیاری از این مشکلات موفق بوده است. مهندس، این ا مر را به رغبت می
پذیرد. او یک روز تمام به وارسی دستگاه می پردازد و در پایان کار، با یک
تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می کشد و با سربلندی می
گوید: اشکال اینجاست
آن قطعه تعمیر می شود و دستگاه بار دیگر به کار می افتد. مهندس دستمزد
خود را 50000 دلار معرفی می کند.

حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می کند و او بطور
مختصر این گزارش را می دهد:
بابت یک قطعه گچ: 1 دلار و بابت
دانستن اینکه ضربدر را کجا بزنم: 49999 دلار

کیفیت و استانداردهای ژاپنی ها
چند سال پیش، آی بی ام تصمیم گرفت که تولید یکی از قطعات کامپیوترهایش را
به ژاپنیها بسپارد.
در مشخصات تولید محصول نوشته بود سه قطعه معیوب در هر 10000قطعه ای که
تولید می شود قابل قبول است. هنگامیکه قطعات تولید شدند و برای آی بی ام
فرستاده شدند، نامه ای همراه آنها بود با این مضمون
مفتخریم که سفارش شما را سر وقت آماده کرده و تحویل می دهیم.
برای آن سه قطعه معیوبی هم که خواسته بودید خط تولید جداگانه ای درست
کردیم و آنها را فراهم ساختیم
امیدواریم این کار رضایت شما را فراهم سازد.

جراح قلب و تعمیر کار
روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد.
تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت:
من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می
کنم و تعمیر میکنم. در حقیقت من آن را زنده می کنم. حال چطور درامد
سالانه ی من یک صدم شماست.
جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی در آمدت 100برابر
شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!!!!


**

 

 


غلط نامه

 

 

 

 

 

غلط نامه

 

قمقمه : پَ ن پَ قم هالیووده

 

زنبوردار : کسی که همسر بلوند دارد

 

 

ژنتیک : ژنی که عامل اصلی تیک زدن در انسان می باشد

 

 

خورشت بامیه : مسئولیت پختن خورشت بر عهده من است

 

وایمکس : درنگ چرا؟

 

خراب : نوعی نوشیدنی حاوی تکه های کوچک خر

 

 

 

گشتاور: یک سری همسایه نخاله که به هنگام برگزاری مهمانی‌های شبانه پلیس را خبر می کنند.

 

چرا عاقل کند کاری‌:‌ یک ضرب المثل شیرازی.

 

هردمبیل: جایی که در آن بابت هر چیزی قبض صادر میشود

 

غیرتی: هر نوع نوشیدنی به جز چای

 

 

پنهانی : قلمی که جای جوهر با عسل مینویسد

 

مختلف : مرگ مغزی

 

مورچه خوار : خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم می دهند

 

جدول : کسی که نیاکانش علاف باشند را گویند

 

کره حیوانی : بیچاره ناشنواست

 

 

 

کته ماست : آن گربه مال ماست

 

Saturday : روز جهانی ساطور

 

کراچی : پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟

 

 

یک کلاغ چهل کلاغ : نبردی ناجوانمردانه بین کلاغ‌ها

 

 

نلسون ماندلا:نلسون اون وسط گیر کرده

 

 

تهرانی: تیکه های هلوی باقیمانده ته آبمیوه

 

 

 


دکتر شریعتی

 


گلواژه هایی کوتاه، با مفاهیمی زیبا از دکتر علی شریعتی

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

اماچه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن وچه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تراز کویر است

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم. این زندگی من است

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق
آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد

 

 


دکتر شریعتی

 


گلواژه هایی کوتاه، با مفاهیمی زیبا از دکتر علی شریعتی

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

اماچه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن وچه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تراز کویر است

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم. این زندگی من است

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق
آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد